پروفسور باقر ساروخانی: تکنولوژی باید در خدمت انسان‌‎ها باشد نه علیه آن‌ها

 الهام بهروزی: باقر ساروخانی که پدر جامعه‌شناسی ارتباطات ایران است، در سال ۱۳۱۸ در قزوین متولد شد. وی بعد از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه در قزوین (رتبه اول در شهرستان) در ۱۳۴۰، لیسانس زبان فرانسه و علوم تربیتی را در دانشسرای عالی تهران با رتبه اول به پایان رساند. در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ فوق‌لیسانس علوم اجتماعی از دانشگاه تهران شد و به‌دلیل داشتن رتبه نخست، برای تحصیل به فرانسه اعزام شد. لیسانس جامعه‌شناسی و دکترای دولتی (دنا) در جامعه‌شناسی (با درجه بسیار عالی) را در دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرد و در سال ۱۹۶۸ میلادی موفق به چاپ رساله خود در پاریس شد.

از ساروخانی بیش از ۱۹۰ کتاب، مقاله و تحقیق به زبان‌های فرانسه، انگلیسی و فارسی از جمله کتاب روش‌های تحقیق (۵ جلد)، جامعه‌شناسی خانواده (۴ جلد)، جامعه‌شناسی ارتباطات (۱۲ جلد) و… به چاپ رسیده است که برخی از آثارش به‌عنوان به‌عنوان کتاب نمونه سال پذیرفته شده است. استاد ساروخانی در این سال‌ها افتخارات بسیاری را کسب کرده که از جمله آن‌ها می‌توان به کسب عنوان استاد نمونه دانشگاه در سال ۱۳۸۰، کسب نشان عالی دانش از دانشگاه تهران در سال ۱۴۰۳ و همچنین استاد نمونه و بازنشسته دانشگاه در همین سال (۱۴۰۳) اشاره کرد.

ساروخانی که سال‌ها بر روی موضوع خشونت در جامعه مطالعه کرده و آثار مستقل و متعددی را در این مبحث نوشته است؛ خشونت را یکی از آسیب‌های جدی اجتماعی می‌داند که ارتباطات انسانی را منفجر می‌کند. این دیدگاه، حاصل مطالعه عمیق این جامعه‌شناس روی رفتار شهروندان ایرانی است که تحت تاثیر سیستم اجتماعی معیوبی که در آن بالنده شده‌اند، به بک جانی، بزه‌کار، رشوه‌خوار و… مبدل شده‌اند.

وی که از بنیانگذاران و پیشکسوتان جامعه‌شناسی و علوم نزدیک به جامعه‌شناسی در ایران است، در کتاب «خشونت و ارتباطات جمعی (تاملی در سینمای خشونت در ایران)» و بسیاری از آثار خود، این مهم را به‌صورت علمی و آسیب‌شناسانه مورد کندوکاو قرار داده است و همواره در این زمینه دغدغه‌مندانه به تولید محتوا می‌پردازد اما دغدغه‌های این جامعه‌شناس ایرانی و استاد برجسته و بازنشسته گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برای داشتن جامعه‌ای سالم و شاد، تنها به این آسیب ختم نمی‌شود، بلکه او دغدغه رسانه و ارتباطات انسان امروز و انسان چند بعدی آینده، ضرورت به‌خدمت درآمدن تکنولوژی‌های جدیدی چون هوش مصنوعی و ربات‌ها برای سعادت‌بخشی جامعه انسانی، تولید خانواده‌های خوب، داشتن رسانه‌های خوب، نفوذ کتاب‌های جامعه‌شناسی به اعماق جامعه، جهان‌شمولی و بازنگری در روش‌های تحقیق، تقویت فرهنگ جامعه و… را دارد.

به عقیده ساروخانی، «فرهنگ جان‌مایه حیات آدمی و ضرورت زندگی اجتماعی است که باید آن را بیاموزیم و برای داشتن جامعه‌ای آرام و مهربان باید خانواده‌هایی تولید کنیم که به‌منزله کارگاه‌های فرهنگی باشند.» شنیدن این دیدگاه‌ها بهانه‌ای شد تا گپ و گفت مفصلی را با پدر جامعه‌شناسی ارتباطات ایران درباره اهمیت جامعه‌شناسی، ابزارهای نوین ارتباطی، روش‌شناسی علوم انسانی، خشونت، ضرورت رسوخ کتاب‌های جامعه‌شناسی به کف جامعه و… داشته باشیم.

– شما بارها علوم انسانی و جامعه‌شناسی را نماد توسعه پایدار جامعه دانستید و بر این باورید که باید شاخص‌های آن در جامعه تقویت شود؛ چرا با وجود اهمیت این موضوع و تاکید جامعه‌شناسان، کُمیت جامعه ایرانی همچنان در این زمینه لنگ می‌زند؟

به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. بسیاری جامعه‌شناسی را دوست ندارند؛ به‌خصوص مدیران به آن علاقه‌ای ندارند و انگار موی دماغ آن‌هاست و ایجاد ناراحتی می‌کند. این در حالی است که این‌گونه نیست و به مدیریت ایران کمک می‌کند. جامعه‌شناسی به مدیران این تلنگر را می‌زند که بیایید سیستم‌های اجتماعی را درست کنید؛ جامعه بهتری تولید کنید؛ فرزندان بهتری پرورش بدهید. طبیعتاً آدم‌ها دزد متولد نمی‌شوند؛ رشوه‌خوار متولد نمی‌شوند، بلکه آدم‌ها دروغگو می‌شوند؛ رشوه‌خوار می‌شوند؛ متملق می‌شوند. این جامعه و ساختار اجتماعی است که آن‌ها را به این سمت سوق می‌دهد.

در خصوص خفاش شب که با او گفت‌وگو مفصلی داشتم؛ هرچند بی‌تقصیر نبود ولی اگر خفاش شب شد، اگر جانی شد، تحت تاثیر سیستم و مبانی اجتماعی که در آن رشد کرد به این ورطه افتاد! اگر من هم داخل آن سیستم رشد می‌کردم، معتاد یا جانی می‌شدم. بنابراین از مسئولان و مدیران می‌خواهم که بیایند سیستم‌های اجتماعی را درست کنند. اگر افرادی یا فردی خاطی شدند، در کنارشان، سیستم اجتماعی آن‌ها را نیز محاکمه کنید.

در برنامه شوکران تاکید کردم: نگران هستم از این‌که جوانان ما متاسفانه سرزمین موعودی در آمریکا و اروپا و… درست کرده‌اند و ایران را تحقیر می‌کنند؛ موازین و سنن ایران را تحقیر می‌کنند. خب این‌ها کی هستند؟! این‌ها که از بچگی این طور نبودند! این‌جا باید اعتراف کنم که خانواده خوب نداشتیم، رسانه خوب نداشتیم، مدرسه خوب نداشتیم. از این‌رو، آن‌ها داخل چنین ساختاری این‌گونه تربیت شدند. الان چاره‌ای جز این نداریم که ساختار اجتماعی را بهبود ببخشیم و بیاییم اعتقاد پیدا کنیم که توسعه پایدار بدون جامعه‌شناسی میسر نمی‌شود.

– یکی از عواملی که به بحران‌زایی در جامعه کنونی دامن می‌زند، خشونت است که شوربختانه در سال‌های جاری از طریق رسانه به‌ویژه سینما و اکنون از طریق شبکه نمایش خانگی که مهم‌ترین رسالتش فرهنگ‌سازی و تزریق مفاهیم انسان‌ساز است، در قالب تولید محتوای خشن در حال تزریق به جامعه و عادی‌انگاری آن است، شما پیش از این، در اثری با عنوان «خشونت و ارتباطات جمعی (تاملی در سینمای خشونت در ایران)» این مبحث را مورد کند و کاو قرار دادید، حال از دیدگاه شما چه باید کرد که صنعت فیلمسازی را به فرصتی برای رفع خشونت در جامعه تبدیل کرد؟

بله؛ خشونت یکی از آسیب‌های جدی اجتماعی است؛ خشونت ارتباطات انسانی را منفجر می‌کند؛ چه در خانواده؛ چه در اداره؛ حتی در اتوبوس! در هر جایی خشونت آفت ارتباط انسانی است. حال چه باید کرد که جامعه خشنی نداشته باشیم؟! جامعه‌ای آرام و مهربان که در آن انسان‌ها به یکدیگر لبخند بزنند، داشته باشیم؟! در خیلی از کشورها، صبح که می‌شود مردم به هم نگاه می‌کنند، به یکدیگر لبخند می‌زنند. چرا جامعه ما نباید این‌گونه باشد؟ چرا خانواده‌های ما سرزمین مهر، عشق و عاطفه نباشد؟ چرا جامعه ما عاری از خشونت نباشد؟

به‌نظر من یکی از مهم‌ترین عوامل خشونت‌زایی در جامعه کنونی ایران، خود خانواده است، خانواده‌ای که در آن خشونت است، به‌قاعده به فرزندان آن منتقل می‌شود، به‌عبارتی، عادت به خشونت در آن شایع می‌شود. خانم مارگریت مید در کتابی درباره اقوام دوردست، موضوع خانواده را مورد بررسی قرار داده است، او در میان اقوام مورد مطالعه خود متوجه شد که یک قوم (آراتش) قوم آرامی هستند. از خودش سوال می‌کند که چرا خانواده‌های این قوم آرام هستند، می‌بیند که در این قوم وقتی مادری کودکش را شیر می‌دهد مدت طولانی منتظر می‌ماند. هرگز بچه را از خود دور و پرت نمی‌کند. می‌گذارد راحت و آرام تا جایی که دوست دارد، شیر بنوشد، سر بچه را نوازش می‌کند. به او لبخند می‌زند، حرف‌های شیرین برایش می‌زند. آیا چنین بچه‌ای، بچه خشنی خواهد شد؟ قطعاً خیر.

بنابراین من معتقدم که خانواده یک کارگاه است و از درون آن، انسان‌ها بیرون می‌آیند. در واقع انسان‌ها محصولات این کارگاه هستند. پس بیایید خانواده‌های دوست، مهربان، سالم و عاری از خشونت تولید کنید. خشونت نه به‌عنوان امتیاز؛ بلکه به‌عنوان آسیب و بیماری تلقی شود. بسیار سوال بجایی بود. من نه تنها در کتاب خشونت در جامعه ایرانی به این آسیب اشاره کردم، بلکه در آثار دیگرم از جمله جلد سوم مجموعه ارتباطات تحت عنوان «خشونت و رسانه» بدان پرداخته‌ام. البته در جای جای این دوازده جلد به خشونت و عوامل اجتماعی موثر در بروز آن توجه کرده‌ام.

– شما آثار مرجع جامعه‌شناسی و ارتباطات را در ایران تالیف کردید که برخی از این آثار در ۴ جلد و برخی حتی در ۱۲ جلد تدوین شده‌اند که در حوزه خود، حکم دایرهالمعارف رفتار شهروندی را دارند اما با وجود این آثار، همچنان جامعه ایرانی از باب رفتارشناسی به‌ویژه در حوزه فرهنگ نیاز به آموزش و دانستن دارد، مثل ضعف آن‌ها در کتابخوانی یا فرهنگ شهروندی؛ حال باید چه کار کرد آیا صرفاً با نازش به تمدن و فرهنگ کهن ایرانی می‌توان به جایی رسید؟ یا وقت آن رسیده که علم جامعه‌شناسی به اعماق جامعه نفوذ کند؟

ببینید کتاب‌های علمی مشتریان خود را دارند که به زبان آن‌ها نگاشته می‌شوند. مجموعه روش تحقیق من الان چهار جلد است که می‌شود پنج جلد، ارتباطات می‌شود سیزده جلد، خانواده می‌شود پنج جلد و… همه این آثار را برای مشتریان علمی و دانش‌پژوهان و به زبان آن‌ها نوشته‌ام. بنابراین این آثار نمی‌توانند در اعماق جامعه جا پیدا کنند. البته جلد سیزدهم ارتباطات شاید برای جامعه کنونی مفید باشد، چون در این جلد سعی کردم که ارتباطات انسانی را مطرح و به نوعی تلاش کردم تا گفت‌وگوی میان انسان‌ها بدون خشونت و در نهایت آرامش صورت بگیرد.

همچنین در این جلد سعی کردم بگویم بیایید سواد رسانه‌ای، سواد ارتباطی، سواد فرهنگی و سواد عاطفی را در جامعه افزایش بدهید. این کتاب شاید برای جامعه و اعماق آن مفید باشد. البته این نکته که بیان کردید برای من خیلی اثرگذار بود و سعی می‌کنم که هرچند به زبان ساده است اما آن را ساده‌تر بنویسم و خیلی خوب می‌شود که کتاب به اعماق جامعه راه پیدا کند، حتی روستاها به کتاب دسترسی داشته باشند و جوانان و سالمندان ما با کتاب مانوس شوند. اینجاست که فرهنگ جامعه ارتقا پیدا می‌کند و راه‌های توسعه هموار می‌شود؛ آن هم توسعه پایدار.

– آیا با بازنگری در آموزش عالی می‌توان به سمت تقویت فرهنگ و شناخت بیشتر جامعه امروزی از این مقوله مهم رفت؟

از نظر من فرهنگ جان‌مایه حیات اجتماعی است. ما در واقع دو نوع تولد داریم؛ یک تولد بیولوژیک و یک تولد فرهنگی. فرهنگ لازمه زندگی جمعی است. اگر ماشین هست ما باید فرهنگ استفاده از ماشین را بیاموزیم. اگر آپارتمان‌نشین هستیم باید فرهنگ آپارتمان‌نشینی را بیاموزیم. بنابراین در جای جای جامعه فرهنگ جریان دارد. زمانی که فرهنگ نباشد، همان امتیار تبدیل به آفت می‌شود؛ یعنی همان ماشین در راه کشتن آدم‌ها به کار می‌رود. همان آپارتمان، ناامنی و ناراحتی و بسیاری از مصائب ارتباطی را تولید می‌کند. از این‌رو، فرهنگ جان‌مایه حیات آدمی و ضرورت زندگی اجتماعی است و اجتناب‌ناپذیر است.

من تصور می‌کنم در ارتباط انسانی هم همین‌گونه است باید فرهنگ ارتباطی را شناخت. باید یاد بگیریم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم. حالا زن با شوهر؛ دوست با دوست؛ همکار با همکار؛ خانواده با خانواده؛ خویشاوند با خویشاوند و… ضرورت جامعه و اجتناب‌ناپذیر است. خواه ناخواه برای فرهنگ می‌توانیم از گذشتگان خود یاد کنیم، بله؛ آن‌ها یک فرهنگ غنی را به ما دادند. میراث فرهنگی نیاکان ما بسیار غنی است ولی به آن تنها نمی‌توان اکتفا کرد؛ چراکه ما باید خانواده‌هایی را تولید کنیم که به‌منزله کارگاه فرهنگی باشد. فرزندانشان را با فرهنگ جامعه آشنا کنند. حالا انواع گوناگون فرهنگ‌ها را تبعیت کند. بنابراین می‌بینید از خانواده و مخصوصاً مادر آغاز می‌شود و سپس به رسانه‌های جمعی می‌رسد. بعد از آن مدرسه می‌شود. همه این‌ها عناصری هستند که فرهنگ را انتقال می‌دهند. ما این‌ها را باید تقویت کنیم. اگر این آگاهی در ما ایجاد شود و این رسالت را بر خود ببینیم نسل آینده را می‌توانیم بهتر تولید کنیم.

– با تقویت و اصلاح روش‌شناسی علوم انسانی هم که خود منتقد جدی وضع فعلی آن هم از لحاظ کمی و هم کیفی هستید، چطور؟ می‌توانیم به داشتن جامعه‌ای آرام و دور از خشونت کمک کنیم؟

به اعتقاد من، روش‌شناسی در علوم اجتماعی به ما خیلی کمک می‌کند که در جلد چهارم مجموعه روش تحقیق به آن اشاره کردم که جلد پنجم آن هم در راه است. اگر ما می‌خواهیم جامعه‌ای بهتر و علمی‌تری داشته باشیم باید قاعدتاً به جامعه با نگاه علمی بنگریم که گاه کمی محض هم نیست، نگاه کمی و کیفی است کاملاً درست اشاره کردید. ما باید جامعه را بشناسیم، مدیریت علمی تولید کنیم با روش‌های درست، داده‌ها و اطلاعات درست تولید بکنیم. خواه ناخواه این کارها، جامعه را در سطح باکیفیت‌تر و در جهت بهتری حرکت می‌دهند و در آن تردیدی نیست.

اینجا باید تاکید کنم یکی از چیزهایی که در کنار دانش‌شناسی ارتباطات، جامعه‌شناسی خانواده و فرهنگ‌ها برای من بسیار مفید بوده و به آن تعلق خاطر دارم، روش‌های تحقیق و پژوهش در دانش‌های انسانی است که بسیار بسیار مهم است. البته به این نکته هم نقد دارم که اگر روش‌های کیفی به‌درستی به کار گرفته نشود، داده‌های درست برای جامعه تولید نمی‌کند. این‌که در تحقیق با ۱۲ آدم گفت‌وگو شود و بعد تعمیم داده شود به سراسر کشور، نتیجه آن علمی و درست نیست، بلکه ما باید در روش‌های تحقیق خود کمیت و کیفیت را ببینیم و بعد بتوانیم داده‌هایی تولید کنیم که هم در دستگاه‌های اجرایی به کار برود و هم تئوری‌های بدیهی برای مراکز آکادمیک ما باشد.

– حال با توجه به اینکه جهان رو به تکامل در حال حرکت است و تحت تأثیر تکنولوژی‌های جدید چون هوش مصنوعی و ربات‌ها و…، ارتباطات در عصر کنونی متحول شده، چگونه می‌توان این تحولات را مدیریت کرد و متناسب با نیاز و صلاحیت جامعه امروزی آن‌ها را به خدمت انسان‌ها و جامعه در آورد؟

هوش مصنوعی و ربات‌ها ساخته‌های انسان هستند، قاعدتاً باید در خدمت انسان قرار بگیرند. کمک به انسان‌ها باشند. انسان‌ها زمانی که قرار بود با دست کاری انجام بدهند، بازدهی کمی داشتند. حالا ماشین به آن‌ها کمک می‌کند. بنابراین خیلی فرق می‌کند که روستایی زمین را با گاو و… شخم بزند یا با دستگاه‌ها و ماشین‌هایی چون کمباین با تکنیک‌ها و ابزارهای جدید. این ابزار زمانی رسیدند که خودشان توانستند خودمختار شوند و دیگر لازم نیست که انسان آن‌ها را تنظیم کند که ربات‌ها هم در امتداد این تکنولوژی قرار گرفتند و خادمان خوبی برای انسان هستند. منتها ما انسان‌های بدی هستیم.

ما انسان‌ها از تکنولوژی برای قدرت استفاده می‌کنیم. به تازگی در خبری شنیدم که ترامپ می‌خواهد ۵۰ میلیارد برای هوش مصنوعی هزینه کند. او هدفش این نیست که هوش مصنوعی را برای سعادت جامعه به کار ببرد، بلکه می‌خواهد آن را برای قدرت آمریکا استفاده کند. بنابراین این‌جاست که تکنولوژی به جای اینکه خادم انسان‌ها باشد، در خدمت آن‌ها باشد، علیه آن‌ها استفاده می‌شود و زیان‌بار می‌شود. عاملی برای شکاف فرهنگی، شکاف نسلی و شکاف ارزشی می‌شود. احتمالاً عاملی برای تخریب فرهنگ‌های ضعیف‌تر و ناتوان‌تر می‌شود. تکنولوژی آفریده انسان است؛ آیا این آفریدگار صلاحیت این را دارد که از این آفریده درست استفاده کند یا خیر؟در سخنرانی اخیرم در کنگره تبریز اشاره کردم که متاسفانه دیپ‌فیک، دیپ‌سیک و… تکنولوژی ما را به آفت اجتماعی تبدیل کرده‌اند. یک روز دانشمندی گفت که با پیدایش تکنولوژی فراغت انسان‌ها باید بالا برود و به جای اینکه ۸ ساعت در روز کار کند، با ۲ ساعت همان بازدهی را داشته باشد ولی این‌گونه نشد و فراغت انسان‌ها تقویت نشد. انسان‌ها تکنولوژی را در جهت درست به کار نگرفتند.

– به هر روی ما برای اینکه تکنولوژی را به یک فرصت برای رشد و توسعه جامعه امروزی در بیاوریم چاره‌ای جز آموزش و به‌روزرسانی اطلاعات و استفاده از برندهای نوین تکنولوژی چون هوش مصنوعی نداریم اما در این زمینه کند پیش می‌رویم، علت آن چیست؟

بله، من هم معتقدم که یادگیری تکنولوژی همیشه مفید است. ما یک زمانی از قزوین به تهران از صبح راه می‌افتادیم، شب می‌رسیدیم. یک زمانی این مسافت را پدران ما یک هفته طی می‌کردند. حالا ماشین آمده، قطار آمده آیا می‌شود از آن‌ها استفاده نکرد؟! هر تکنولوژی همین است، تکنولوژی هوش مصنوعی هم همین است. باید آن را یاد گرفت و باید به دانش آن مجهز شد. ما به اصطلاح به آن سواد رسانه می‌گوییم. سواد رسانه که شامل شبکه‌ها، رسانه‌های ملموس و عمومی و تکنولوژی‌های جدید می‌شود که باید آن را فراگرفت منتها این‌جا یک شرط اساسی وجود دارد؛ این است که ما باید سوادش را داشته باشیم و بدانیم که فکر چیست؟ بدانیم جهات مثبت و منفی تکنولوژی کدام است و کدام‌یک را استفاده کنیم. چیزی که جامعه جهانی امروزی باید بیاموزد و بداند این است که از این تکنولوژی در خدمت انسان‌ها استفاده کند، نه علیه آن‌ها! این عقلانیت متاسفانه وجود ندارد، هر کشوری سعی می‌کند از تکنولوژی جدی برای توفق بر جهان استفاده کند و این خطرناک است.

گاه انسان تصور می‌کند بهتر بود این عقل و هوش و فکر را انسان‌ها نداشتند تا اتم تولید کنند که برای کشتار انسان‌های بی‌گناه استفاده شود تا هوش مصنوعی را برای توفق و استیلای جهانی به کار ببرند؛ کاربرد تکنولوژی علیه سعادت بشریت دردناک است. خدا کند روزی عقل جمعی به کار بیاید و سازمان ملل وارد شود و قوانینی طراحی کند که هوش مصنوعی برای استیلای جهانی و استثمار دیگران به کار برده نشود.