ارتباط گر (رسانه روابط عمومی ایران) – ابراهیم مولائی (فعال ارتباطات و روابط عمومی)
ارتباطات خانوادگی به عنوان بنیاد شکلگیری روابط بین اعضای خانواده، نقش حیاتی در استحکام این نهاد اجتماعی ایفا میکند. کیفیت شبکه ارتباطی درون خانواده مستقیماً بر کارکردهای خانواده و سلامت روانی اعضا اثرگذار است. در فرهنگ ایرانی که خانواده هسته مرکزی جامعه محسوب میشود، شیوه تعامل میان والدین و فرزندان و میزان گفتوگو یا سکوت در فضای خانواده اهمیتی دوچندان دارد. با این حال، برقراری ارتباط مؤثر همواره آسان نیست؛ بسیاری از ارتباطات به سوءتفاهم و دلخوری ختم میشوند. ظهور فناوریهای نوین و رسانههای اجتماعی نیز الگوهای ارتباطی خانوادههای ایرانی را دستخوش تغییر کرده و چالشهایی جدید پدید آورده است. این مقاله با رویکرد روابط عمومی و دانش ارتباطات، پس از تعریف مفاهیم پایه و نظریههای مرتبط، خانواده را بهعنوان یک نظام ارتباطی تحلیل میکند. همچنین مهارتهای ارتباطی مؤثر مانند گوشدادن فعال، بازخورد سازنده و همدلی در فضای خانواده بررسی میشوند. تأثیر فناوری و شبکههای اجتماعی بر ارتباطات خانوادگی در ایران واکاوی شده و در نهایت، راهکارهایی عملی برای بهبود ارتباطات خانوادگی بر اساس اصول روابط عمومی ارائه میگردد. هدف نهایی، تأکید بر این نکته است که با مدیریت هوشمندانه ارتباطات و بهرهگیری از مهارتهای ارتباطی، میتوان پیوندهای خانوادگی را تقویت کرده و خانوادههایی صمیمیتر، کارآمدتر و سازگارتر با تحولات عصر ارتباطات داشت.
گفتوگوی خانوادگی؛ کلید طلایی سلامت روابط در جامعه ایرانی
خانواده اولین و مهمترین عرصه اجتماعی شدن انسان است و سبک ارتباط درون خانواده میتواند سرنوشت روابط فرد در جامعه را رقم بزند. در صورتی که ارتباطات خانوادگی ضعیف یا پرازدحام از سوءتفاهم باشد، اعضای خانواده احساس انزوا، ناامنی عاطفی و تنش خواهند کرد. برقراری ارتباط، هرچند در نگاه اول امری بدیهی و ساده بهنظر میرسد، اما تجربه نشان داده است که بدون آگاهی از مهارتها و تلاش برای درک متقابل، گفتوگوهای خانوادگی به کژفهمی و دلخوری منجر میشود. در جامعه امروز ایران، نسبت به نسلهای گذشته، روابط درون خانوادگی با چالشهای تازهای روبرو شده است. تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، افزایش فشارهای اقتصادی و مشغلههای شغلی، و نفوذ روزافزون رسانهها باعث شده فرصت گفتوگوی رو در رو در خانوادهها کاهش یابد. بسیاری از والدین و فرزندان ممکن است ساعتها زیر یک سقف باشند بیآنکه مکالمهای عمیق بینشان شکل بگیرد. این فقدان ارتباط مؤثر میتواند شکاف بین نسلی را عمیقتر کند و زمینهساز سوءبرداشتها و تعارضات پنهان شود.
از سوی دیگر، مطالعات نشان میدهد ارتباطات سالم خانوادگی با پیامدهای مثبتی همچون سلامت روانی بالاتر، احساس تعلق بیشتر و رشد مهارتهای اجتماعی در فرزندان همراه است. خانوادهای که اعضایش بتوانند در فضایی صمیمانه و محترمانه نظرات و احساسات خود را بیان کنند و به صحبتهای یکدیگر گوش دهند، در رویارویی با مشکلات نیز متحدتر عمل خواهند کرد. سؤال اساسی این است که چگونه میتوان الگوهای ارتباطی بهتری در خانواده ایجاد کرد؟ در این راستا، بهرهگیری از دیدگاههای علم ارتباطات و حتی اصول روابط عمومی میتواند راهگشا باشد. روابط عمومی در اصل به مدیریت روابط و انتقال پیام مؤثر میان یک سازمان و مخاطبانش میپردازد؛ با الگوبرداری از این نگاه در مقیاس خانواده، میتوان شیوههای برنامهریزی برای بهبود ارتباط، گوشسپاری فعال به دغدغههای اعضا، مدیریت تعارضها و افزایش تفاهم را در خانواده اعمال کرد.
این مقاله تلاش دارد ضمن تشریح مبانی نظری ارتباطات خانوادگی و روابط عمومی، به تحلیل وضعیت ارتباطی خانواده ایرانی بپردازد. سپس مهارتهای کلیدی برای تقویت ارتباط در خانواده معرفی شده و تأثیر فناوریهای نوین بر تعاملات خانوادگی بررسی میشود. در پایان، با بهرهگیری از اصول روابط عمومی، راهکارهایی عملی برای ارتقای سطح ارتباطات در خانوادههای ایرانی ارائه خواهد شد. امید است این بررسی بتواند توجه خانوادهها و سیاستگذاران اجتماعی را به اهمیت گفتوگوی خانوادگی سازنده جلب کرده و زمینهساز تقویت این نهاد بنیادین گردد.
برای ورود به بحث، ابتدا باید روشن شود که منظور از ارتباطات خانوادگی چیست و روابط عمومی چه مفهومی دارد و چگونه میتوان آن را در بستر خانواده بهکار برد. سپس نگاهی به مهمترین نظریههای ارتباطی مرتبط با خانواده خواهم داشت.
ارتباطات خانوادگی به تمامی تعاملات و تبادل اطلاعات، احساسات و افکار میان اعضای یک خانواده اطلاق میشود. به بیان دیگر، این ارتباطات شامل روابط بین زوجین، والدین و فرزندان و همچنین روابط میان خواهران و برادران است. حتی روابط افراد خانواده با بستگان نزدیک (مثل پدربزرگ و مادربزرگ) یا تعاملات اعضای خانواده با افراد بیرون (دوستان خانواده، همکاران والدین و غیره) میتواند در گستره ارتباطات خانوادگی مورد توجه قرار گیرد. در خانواده، ارتباط صرفاً به گفتوگوی کلامی محدود نیست؛ زبان بدن، لحن صدا، نگاهها و سکوتها نیز حامل پیامهایی میان اعضا هستند. فرهنگ، سنتها و ارزشهای حاکم بر خانواده تعیین میکنند که چه میزان صمیمیت یا رسمیت بر این ارتباطات حاکم باشد و چه موضوعاتی به راحتی یا به دشواری مطرح شوند.
روابط عمومی (Public Relations) دانشی است که به مدیریت چرخه اطلاعات و برقراری رابطهای مطلوب میان یک سازمان یا فرد با مخاطبان عمومی میپردازد. به زبان ساده، روابط عمومی همان هنر ایجاد درک متقابل، اعتمادسازی و تصویرسازی مثبت در ذهن مخاطبان از طریق ارتباطات است. برای مثال، یک سازمان با استفاده از ابزارهای روابط عمومی سعی میکند پیامها، عملکردها و ارزشهای خود را به مخاطبان منتقل کند و بازخورد آنان را بشنود تا رابطهای دوسویه و پایدار برقرار شود. حال اگر خانواده را نیز به مثابه یک نهاد اجتماعی در نظر بگیریم، میتوان اصول روابط عمومی را در مقیاسی کوچکتر به کار بست. در واقع، روابط عمومی خانواده یعنی تلاش آگاهانه برای مدیریت ارتباطات میان اعضای خانواده و حتی میان خانواده و محیط اجتماعی پیرامونش (مثل فامیل و جامعه)، به گونهای که تفاهم، اعتماد متقابل و وجهه مثبت خانواده تقویت شود. به عنوان مثال، همانطور که در روابط عمومی سازمانها تأکید بر شفافیت و صداقت در انتقال اطلاعات است، در خانواده هم صداقت در بیان احساسات و خواستهها یک اصل کلیدی برای اعتماد متقابل بهشمار میرود. همچنین روابط عمومی بر گوشسپاری به افکار و نیازهای مخاطبان تأکید دارد؛ مشابه همین رویکرد در خانواده یعنی والدین و فرزندان شنونده فعال حرفهای یکدیگر باشند و هر عضو احساس کند صدایش شنیده میشود.
نظریههای مرتبط با ارتباطات خانوادگی
یکی از نظریههای مهم در این حوزه، نظریه الگوهای ارتباطی خانواده است که توسط پژوهشگران ارتباطات مطرح شده است. این نظریه دو بُعد اصلی را در سبک ارتباطی خانوادهها معرفی میکند: بُعد گفتوشنود (گفتوگو) و بُعد همنوایی (انطباق). خانوادههایی که جهتگیری “گفتوشنود” در آنها قوی است، اعضا را به صحبت آزادانه در طیف گستردهای از موضوعات تشویق میکنند و تعامل باز و مکرر بدون تعصب در میانشان رواج دارد. در مقابل، خانوادههای با جهتگیری “همنوایی” قوی تأکید بر اطاعت از بزرگترها، اجتناب از تعارض و حفظ هماهنگی ظاهری دارند و معمولاً ارتباط در آنها یکسویه و از بالا به پایین (والد به فرزند) است. بر پایه این دو بُعد، چهار سبک ارتباطی خانواده شناسایی شده است: خانوادههای گفتوگومحور که در آنها بحث آزاد مرسوم است، خانوادههای توافقگرا که هم گفتوگو زیاد است و هم بر هماهنگی تأکید میشود، خانوادههای سلطهگرا که ارتباط عمدتاً دستوری و از بالا به پایین است، و خانوادههای پراکنده که نه گفتوگوی چندانی دارند و نه انسجام ارزشی. تحقیقات در ایران نشان داده که پیامدهای این الگوها برای فرزندان متفاوت است. به عنوان مثال، در یک پژوهش روشن شده است خانوادههایی که گفتوگوی بالا دارند، فرزندانی با مهارتهای اجتماعی بهتر، اعتماد به نفس بیشتر و قدرت ابراز وجود بالاتر تربیت میکنند؛ در حالیکه خانوادههای با همنوایی بالا (والدین سختگیر و کنترلگر) معمولاً فرزندانی کمرو، با حرمت نفس پایین و توانایی محدود در تعاملات اجتماعی خواهند داشت. این نتایج بهخوبی اهمیت گفتگو و تعامل آزاد در مقابل جو اقتدارگرایانه را برجسته میکند.
از دیگر نظریهها میتوان به نظریه سیستمها در خانواده اشاره کرد. بر اساس رویکرد سیستمی، خانواده یک نظام پویا است که اجزای آن (اعضای خانواده) در تعامل مستمر با یکدیگرند و هر تغییری در یکی از اجزا میتواند کل نظام را تحت تأثیر قرار دهد. ارتباطات، شریان حیاتی این نظام است که هماهنگی یا ناهماهنگی آن میتواند تعادل خانواده را حفظ یا مختل کند. برای مثال، نظریهپردازان سیستمها معتقدند الگوهای ارتباطی تکرارشونده در خانواده (مثلاً نحوه واکنش معمول والدین و فرزند در زمان اختلاف) به مرور زمان نقشها و قواعد نانوشتهای را شکل میدهد که رفتار آینده اعضا را پیشبینیپذیر میکند. اگر این الگوها سالم باشند (مثل گوش دادن متقابل، احترام به عقاید هم)، کارکردهای خانواده به خوبی انجام میشود؛ اما اگر الگوها ناسالم باشند (مثل فریاد زدن به جای گفتوگو، یا سکوتهای طولانی به جای حل مسئله)، کارکردهای اساسی خانواده مانند حمایت عاطفی و تربیت با مشکل مواجه میشوند. بنابراین، از منظر نظری، هر خانواده برای حفظ انسجام خود نیازمند تعادل ارتباطی است؛ یعنی باید بتواند بین اقتدار و صمیمیت، بین بیانگری و سکوت، و بین تغییر و پایداری، توازن برقرار کند. این توازن هنگامی حاصل میشود که اعضا در فضایی مبتنی بر اعتماد، به صورت دوطرفه با هم ارتباط برقرار کنند و نظام خانواده نیز در برابر تغییرات بیرونی یا درونی (مانند بزرگشدن فرزندان، تغییر شرایط اقتصادی یا تکنولوژی) انعطافپذیر باشد. در بخشهای بعدی، با اتکا به این مبانی نظری، به تحلیل وضعیت ارتباطی خانواده به عنوان یک نظام و سپس بررسی عوامل مؤثر بر بهبود یا تضعیف ارتباطات خانوادگی خواهیم پرداخت.
تحلیل خانواده بهعنوان یک نظام ارتباطی (نقشها، تعاملات، چالشها)
هر خانواده را میتوان همچون یک شبکه ارتباطی تصور کرد که در آن هر عضو، نقشی معین دارد و رشتههای ارتباطی میان اعضا مدام در حال بافتهشدن یا گسستن است. در یک خانواده ایرانی سنتی، معمولاً پدر در رأس هرم قدرت خانوادگی قرار دارد و به عنوان تصمیمگیرنده اصلی شناخته میشود، پس از او مادر (که غالباً نقش مدیر داخلی و حامی عاطفی را بر عهده دارد) و سپس فرزندان در مراتب بعدی قرار میگیرند. این ساختار سلسلهمراتبی بر اساس ارزشهای فرهنگی چون احترام به بزرگتر و اقتدار والدین شکل گرفته است. هرچند در دهههای اخیر با افزایش سطح تحصیلات و تغییر نگرشها، بسیاری از خانوادههای شهری ایرانی به سمت ساختارهای مشارکتیتر حرکت کردهاند، با این حال در بخش قابل توجهی از فرهنگ ما، انتظار میرود فرزندان مطیع نظرات والدین باشند و اختلافنظرها کمتر به چالش مستقیم گذاشته شود. این جایگاههای نقشآور، بر شیوه تعاملات روزمره اثر میگذارد؛ بهعنوان مثال، در خانوادههایی که پدر مقتدرانه نقش ریاست را ایفا میکند، ممکن است فضای گفتوگوی آزاد برای فرزندان محدودتر باشد و ارتباط بیشتر بهصورت یکسویه (دستور از والدین و اجرای فرزندان) جریان یابد. برعکس، در خانوادههایی که والدین دیدگاه دموکراتیک دارند، فرزندان تشویق میشوند نظراتشان را بیان کنند و در تصمیمگیریهای خانوادگی مشارکت داشته باشند.
فارغ از ساختار قدرت، خانواده یک بافت پیچیده عاطفی نیز هست. ارتباطات درون خانواده صرفاً انتقال کلمات و اطلاعات نیست، بلکه احساسات عمیقی را هم شامل میشود. لحن محبتآمیز مادر هنگام دلجویی از فرزند، نگاه نگران پدر وقتی فرزندش دیر به خانه میآید، قهر و آشتی خواهر و برادر بر سر یک سوءتفاهم کوچک – همه اینها مصادیقی از ارتباطات خانوادگیاند که نقش مهمی در پیوندهای عاطفی خانواده بازی میکنند. در واقع، خانواده سالم نه تنها مسائل و اطلاعات روزمره را میان خود رد و بدل میکند، بلکه احساس امنیت و عشق را نیز بهواسطه همین تعاملات به اعضا منتقل میکند. اگر اعضای خانواده احساس کنند مورد اعتماد و احترام یکدیگرند، این حس در کلام و رفتارشان منعکس میشود و یک چرخه مثبت ایجاد میکند؛ بهعکس، بیاعتمادی یا دلخوری نیز میتواند به چرخهای منفی از سکوتهای طولانی یا گفتارهای پرخاشگرانه بدل شود.
با این توضیح، برخی چالشهای ارتباطی که بسیاری از خانوادههای ایرانی امروز با آن روبرو هستند، قابل درکتر میشود. یکی از اصلیترین چالشها فاصله افتادن در ارتباط بین نسلها است. همانگونه که بسیاری از کارشناسان اجتماعی اشاره کردهاند، شکاف نسلی در ایران تحت تأثیر تغییرات پرشتاب سبک زندگی و فناوری شدت یافته است. تصویر آشنایی که اغلب مطرح میشود، حضور فیزیکی والدین و فرزندان در کنار هم اما بدون گفتوگو است؛ برای مثال، ممکن است همه اعضای خانواده یک عصر را در یک اتاق بگذرانند اما هر کدام مشغول گوشی تلفن همراه خود باشند و تعامل خاصی شکل نگیرد. پژوهشها نشان دادهاند که میانگین گفتوگوی کلامی روزانه در برخی خانوادههای شهری ایرانی به زمانی بسیار اندک – گاهاً کمتر از ۱۵ دقیقه – کاهش یافته است. نتیجه چنین وضعیتی، کاهش صمیمیت و درک متقابل بین اعضاست. والدین احساس میکنند فرزندان قدر روابط سنتی و ارزشهای خانوادگی را نمیدانند و همیشه سرشان در دنیای مجازی است؛ از سوی دیگر نوجوانان و جوانان خانواده تصور میکنند والدین حرف آنها را متوجه نمیشوند و با دنیایشان بیگانهاند. این عدم درک متقابل، به تنشهای پنهان یا آشکار دامن میزند: نوجوان ممکن است در مقابل نظرات والدین لجبازی پیشه کند یا از گفتگو کناره گیرد، والدین نیز ممکن است به نصیحتهای مکرر یا اعمال محدودیت روی آورند که خود باعث تشدید فاصله میشود.
چالش دیگر، سبک حل تعارضات در خانواده است. برخی خانوادهها در مواجهه با اختلافنظر یا دلخوری، به جای صحبت مستقیم درباره مشکل، آن را به شکل سکوت یا کینه پنهان در دل نگه میدارند. این الگوی ارتباطی منفعل-پرخاشگر (Passive-Aggressive) موجب میشود مسائل حل نشده روی هم انباشته گردد و اعتماد اعضا بهتدریج فرسایش یابد. در مقابل، خانوادههایی که فرهنگ گفتگو را نهادینه کردهاند، هنگام بروز مشکل سعی میکنند با آرامش و احترام دربارهاش صحبت کنند و به راهحل مشترک برسند. متأسفانه در برخی فرهنگهای ما بهویژه در گذشته، صحبتنکردن درباره اختلاف نوعی ارزش تلقی میشد (مثلاً به جوانترها گفته میشد در برابر بزرگتر حرفی نزنند حتی اگر مشکلی هست). این امر شاید در کوتاهمدت ظاهر آرامی به خانواده بدهد، اما در بلندمدت ارتباط حقیقی میان اعضا را کمرنگ میکند و رضایت از زندگی خانوادگی را کاهش میدهد.
از سوی دیگر، نقشهای سنتی جنسیتی نیز بر نحوه ارتباط تأثیر داشتهاند. برای مثال، پدران ایرانی دهههای گذشته عمدتاً نقش اقتدار و تامین مالی را داشتند و در امور احساسی و تربیتی کمتر وارد گفتگو میشدند، در حالی که مادران واسطه عاطفی بین فرزندان و پدر بودند. این الگوی نقش موجب میشد بسیاری از فرزندان (بخصوص پسران) در نوجوانی کمتر با پدر خود درد دل کنند یا مشکلاتشان را مستقیماً با او در میان بگذارند. هرچند امروزه بسیاری از پدران نیز درگیر تربیت و ارتباط نزدیک با فرزندان شدهاند، اما بقایای آن فرهنگ ارتباطی هنوز در برخی خانوادهها دیده میشود. نتیجه آن، محروم شدن بخشی از ارتباطات (مثلاً ارتباط عاطفی پدر-فرزند) و سنگینشدن بار برخی دیگر (ارتباط عاطفی مادر-فرزند) است که میتواند تعادل ارتباطی خانواده را بر هم زند.
با توجه به این چالشها، میتوان خانواده موفق را خانوادهای دانست که همچون یک نظام ارتباطی پویا، در درجه اول از درون منسجم و صمیمی باشد و ثانیاً بتواند خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهد. چنین خانوادهای برای ارتباط وقت میگذارد، اعضا نقش شنونده و گوینده را به نوبت ایفا میکنند، و در صورت بروز سوءتفاهم به جای دور شدن از هم، با گفتگو به رفع آن میپردازند. همین ارتباطات است که به خانواده امکان میدهد وظایف اساسی خود – از تربیت فرزندان گرفته تا حمایتهای عاطفی و اقتصادی – را به انجام برساند. چنانکه گفتهاند، خانوادهای که با هم صحبت میکند، با هم میماند. در بخش بعد، به مهارتهایی خواهیم پرداخت که به تقویت چنین ارتباطات سالمی در درون خانواده کمک میکنند.
بررسی مهارتهای ارتباطی مؤثر در خانواده (گوش دادن فعال، بازخورد سازنده، همدلی)
بهبود کیفیت ارتباطات خانوادگی بدون آموزش و تمرین مهارتهای ارتباطی امکانپذیر نیست. سه مهارت کلیدی که در روابط خانوادگی نقش بسزایی دارند عبارتند از: گوش دادن فعال، ارائه بازخورد سازنده و همدلی. هر یک از این مهارتها را میتوان آگاهانه در فضای خانه تقویت کرد تا سوءتفاهمها کاهش یابد و درک متقابل جایگزین جدال و کدورت شود.
- گوش دادن فعال یا شنیدن مؤثر مهارتی است که طی آن فرد با تمرکز کامل به صحبتهای طرف مقابل گوش میکند، معنای آنچه گفته میشود و احساسات پشت آن را درک کرده و سپس پاسخ مناسب میدهد. در فضای خانواده، گوش دادن فعال یعنی وقتی یکی از اعضا (مثلاً فرزند یا همسر) صحبت میکند، سایرین تمام توجه خود را به او بدهند؛ تلویزیون یا موبایل را کنار بگذارند، با نگاه و حرکات سر نشان دهند که توجه دارند، و پس از پایان صحبت، اگر لازم است برای درک بهتر سؤال بپرسند. این شیوه گوش کردن با گوش دادن منفعل که صرفاً شنیدن کلمات است تفاوت دارد. شنونده فعال به لحن صدا، زبان بدن و حالات چهره گوینده نیز توجه میکند تا پیامهای ناگفته را دریابد. برای مثال، اگر فرزند نوجوان خانواده با صدای آرام و چشمانی اشکآلود بگوید «مشکلی ندارم»، والدینی که شنونده فعال باشند از روی حالت او متوجه خواهند شد که ناراحت است، حتی اگر مستقیماً نگوید. فواید گوش دادن فعال در خانواده بسیار است: این کار به گوینده احساس ارزشمند بودن میدهد و اینکه حرفش شنیده و فهمیده میشود. در نتیجه فضایی امن برای ابراز احساسات ایجاد میگردد و جلوی بسیاری از سوءتفاهمها گرفته میشود. برای تمرین این مهارت، اعضای خانواده میتوانند زمانی را در روز مشخص کنند که هر کس بدون مزاحمت دیگر وسایل، صحبت کند و دیگران با دقت گوش دهند. همچنین تکرار خلاصه صحبتهای گوینده توسط شنونده (بازتاب دادن) یا تأیید کلامی («متوجه شدم که میگویی…») از تکنیکهایی است که به تقویت گوش دادن فعال کمک میکند.
- بازخورد سازنده یکی دیگر از جنبههای ارتباط مؤثر در خانواده، شیوه انتقاد و ابراز نظر درباره رفتارهای یکدیگر است. در هر زندگی مشترک و رابطه والد-فرزندی موقعیتهایی پیش میآید که یکی از اعضا لازم میبیند به رفتار یا گفتار عضو دیگر واکنش نشان دهد یا اصلاحی در آن پیشنهاد کند. نحوه بیان این بازخورد بسیار مهم است. بازخورد سازنده یعنی انتقال نظر یا انتقاد به شکل محترمانه و سودمند، بهطوریکه فرد مقابل متوجه جنبههای بهبود کارش بشود بدون اینکه احساس تحقیر یا سرزنش شدید کند. توصیه میشود در فضای خانواده از انتقادهای مخرب پرهیز شود: به جای سرزنش تند یا برچسبزدن به شخصیت یکدیگر، بازخورد باید بر رفتار مشخص متمرکز باشد و با لحنی دلسوزانه همراه شود. برای مثال، اگر پدری از نحوه درس خواندن فرزندش ناراضی است، یک بازخورد مخرب این است که بگوید: «تو تنبل و بیمسئولیتی، هیچ کاری را درست انجام نمیدهی.» این نوع بیان قطعاً به اعتماد به نفس فرزند لطمه میزند و رابطه او با پدر را تیره میکند. در مقابل، بازخورد سازنده میتواند چنین باشد: «به نظر میرسه امسال افت تحصیلی داشتی. فکر میکنی چطور میتونیم برنامهتو بهتر کنیم که نتیجه بهتری بگیری؟ من نگران آیندهات هستم و میخوام کمکت کنم.» در این بیان، به جای توهین، بر مشکل (افت تحصیلی) تمرکز شده و همراه با ابراز نگرانی و پیشنهاد همکاری ارائه گردیده است. مهم است که در ارائه بازخورد، زمان و مکان مناسب هم در نظر گرفته شود؛ مثلا انتقاد از یک عضو خانواده در جمع مهمانان یا جلوی دیگر خواهران و برادران میتواند اثر منفی مضاعفی داشته باشد و حس شرم یا لجاجت ایجاد کند. بهتر است گفتگوهای انتقادی در فرصت مناسب، با آرامش و به صورت دونفره انجام شود تا فرد شنونده بتواند بدون حالت دفاعی به صحبتها فکر کند. خلاصه اینکه بازخورد سازنده هنری است که همه اعضای خانواده (چه والدین نسبت به فرزند و چه برعکس، یا همسران نسبت به یکدیگر) باید بیاموزند. با این مهارت، فضای خانواده به جای مچگیری و سرزنش، تبدیل به محیطی برای رشد و اصلاح متقابل میشود.
- همدلی به زبان ساده یعنی خود را جای دیگری گذاشتن و دنیا را از چشم او دیدن. در یک خانواده وقتی همدلی وجود داشته باشد، اعضا در شادیها و غمهای هم شریک میشوند و نسبت به احساسات و نیازهای یکدیگر بیتفاوت نیستند. این مهارت مستلزم آن است که فرد بتواند حالات روحی دیگران را تشخیص دهد و واکنش عاطفی مناسب نشان دهد. برای نمونه، اگر مادر خانواده پس از یک روز کاری خسته به نظر میرسد، فرزند همدل متوجه این خستگی میشود و ممکن است با یک لیوان آب یا پرسیدن اینکه آیا کمکی از دستش برمیآید، واکنش نشان دهد. همدلی در خانواده فواید بیشماری دارد: طبق مطالعات روانشناسی، همدلی باعث بهبود روابط درون خانوادگی میشود و رفتارهای حمایتکننده و پذیرا را در بین اعضا تقویت میکند. وقتی اعضای خانواده بدانند که یکدیگر واقعاً حالشان را درک میکنند و غمخوار هم هستند، سطح اعتماد و صمیمیت افزایش مییابد. برای تقویت همدلی، گوش دادن بدون قضاوت پیشنیاز است. یعنی اگر یکی از اعضا مشکلی را بازگو کرد، دیگران پیش از هر واکنشی سعی کنند احساس او را بفهمند و تصدیق کنند. عباراتی نظیر «میفهمم که چقدر برات سخت بوده» یا «حق داری ناراحت بشی» نشاندهنده همدلی است. همچنین احترام بدون شرط به شخصیت یکدیگر زمینهساز همدلی عمیقتر است. در یک خانواده همدل، اعضا حتی اگر در ظاهر با هم اختلافنظر داشته باشند، به احساسات هم احترام میگذارند و تلاش میکنند دلایل رفتارهای یکدیگر را از زاویه دید هم بفهمند. برای مثال، پدر و مادری که با همدلی به فرزند نوجوان خود نزدیک شوند، در مواجهه با رفتارهای تکانشی یا عصیانگری نوجوان، به جای برچسب زدن فوری (مثل «بیادب» یا «ناسپاس»)، سعی میکنند فشارها و نیازهای دوره نوجوانی را درک کرده و با ملایمت راهنماییاش کنند. نتیجه این رویکرد، کاهش تنشها و افزایش همفکری در خانواده است.
علاوه بر موارد بالا، مهارتهای دیگری نظیر مدیریت خشم (کنترل عصبانیت و اجتناب از توهین هنگام ناراحتی)، زبان بدن مثبت (لبخند، تماس چشمی، آغوش و نشانههای غیرکلامی محبتآمیز) و شفافیت در بیان احساسات (ابراز صادقانه رنجش یا خوشحالی به جای پنهانکردن آن) نیز در زمره مهارتهای ارتباطی مفید برای خانواده قرار میگیرند. اما سه مهارت گوشدادن فعال، بازخورد سازنده و همدلی شالودهای هستند که بدون آنها سایر مهارتها نیز چندان به کار نخواهد آمد. خانوادهای که اعضایش شنوندگان خوبی باشند، با احترام و نیت خیر به یکدیگر بازخورد دهند و از دریچه دل هم به دنیا نگاه کنند، مسلماً بسیاری از تنشهای معمول را تجربه نخواهد کرد یا لااقل قادر خواهد بود به شکلی سازنده آنها را پشت سر بگذارد. در بخش بعدی، عامل مهم دیگری را در روابط خانوادگی بررسی میکنم که در عصر حاضر پررنگ شده است: فناوری و رسانههای اجتماعی.
تحلیل تأثیر فناوری و رسانههای اجتماعی بر ارتباطات خانوادگی در ایران
تحولات فناورانه دو دهه اخیر، چهره ارتباطات انسانی را بهکلی دگرگون کرده و خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماع، از این دگرگونی مستثنا نبوده است. در ایران نیز نفوذ اینترنت، تلفنهای هوشمند، اپلیکیشنهای پیامرسان و شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام و تلگرام، سبک تعامل خانوادهها را تغییر داده است. این تغییرات وجوه مثبت و منفی متعددی دارند که در ادامه به آنها میپردازیم.
از منظر مثبت، فناوریهای ارتباطی نوین فاصلهها را کمرنگ کردهاند. اکنون یک خانواده ایرانی میتواند با اعضای فامیل خود در هر نقطه دنیا از طریق تماس تصویری در ارتباط باشد یا والدینی که ساعات طولانی سر کار هستند میتوانند در خلال روز با فرزندانشان پیام رد و بدل کنند و از حال هم باخبر بمانند. شبکههای اجتماعی امکان بهاشتراکگذاری لحظات زندگی را فراهم کردهاند؛ مادربزرگی که در شهر دیگری ساکن است میتواند عکسهای نوهاش را در همان روز اول مدرسه ببیند و احساس نزدیکی کند. پژوهشگران اشاره کردهاند که شبکههای اجتماعی در صورت استفاده صحیح میتوانند ابزاری برای تقویت ارتباطات خانوادگی باشند، بهویژه با کاهش فاصله نسلی و فراهم کردن بهاشتراکگذاری تجربیات بین والدین و فرزندان. برای مثال، وقتی والدین در شبکههای اجتماعی با دنیای علایق و نگرانیهای نسل جوان آشنا میشوند (از طریق مطالبی که فرزندانشان به اشتراک میگذارند)، زبان مشترک بیشتری برای گفتگو پیدا خواهند کرد. یا زمانی که فرزندان، عکسها و خاطرات گذشته والدین را در فضای مجازی میبینند و داستان زندگی آنها را میشنوند، ممکن است ارتباط عاطفیشان عمیقتر شود.
با این حال، واقعیت این است که تأثیر فناوری یک تیغ دوسر است. در کنار تسهیل ارتباط، استفاده نادرست یا افراطی از رسانههای دیجیتال میتواند روابط خانوادگی را تضعیف کند. یکی از آثار منفی مشاهدهشده، کاهش تعامل چهرهبهچهره میان اعضای خانواده است. همانطور که در بخش قبل اشاره شد، امروزه صحنههای پرتکرار در خانوادهها این است که هر عضو خانواده مشغول صفحه نمایش خود (موبایل، تبلت، تلویزیون) است و گفتگوی مفصلی بین آنها جریان ندارد. شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی آنچنان جذابیتی ایجاد کردهاند که گاه افراد حضور عزیزان در کنار خود را فراموش میکنند و غرق در دنیای آنلاین میشوند. این مسأله به خصوص برای کودکان و نوجوانانی که در عصر دیجیتال متولد شدهاند، حادتر است؛ چرا که ممکن است مهارتهای ارتباط حضوری در آنها به اندازه نسلهای قبل رشد نیابد. فاصله عاطفی پیامد مستقیم چنین وضعیتی است. به رغم آنکه اعضای خانواده زیر یک سقف هستند، در عمل هر کس در جزیره تنهایی خویش فرو رفته و نیازش به ارتباط را از طریق فضای مجازی برطرف میکند. این امر میتواند احساس انزوا و افسردگی را حتی در جمع خانواده بهوجود آورد، چرا که نیاز عاطفی انسان به تماس واقعی و توجه بیواسطه برآورده نمیشود.
از دیگر تبعات منفی استفاده مدیریتنشده از فضای مجازی در خانواده، تشدید شکاف نسلی بوده است. جالب آنکه در ابتدای گسترش اینترنت تصور میشد فناوریهای نو فاصله نسلها را کم کند، اما مطالعات جدیدتر در ایران نشان میدهد که وقتی والدین و فرزندان هر یک به شیوه خود و بدون تعامل با یکدیگر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، تفاوت جهانبینی و زبان ارتباطی آنها بیشتر آشکار میشود. والدین از محتوایی که فرزندان دنبال میکنند سر در نمیآورند و بالعکس، فرزندان هم مطالب و علائق والدین را کسلکننده مییابند. بدین ترتیب هرکدام در فضای مجازی خویش احساس راحتی بیشتری میکنند تا صحبت با یکدیگر، و این به دورشدن تدریجی دنیای آنها میانجامد. همچنین، والدینی که خود دچار اعتیاد دیجیتال هستند (مثلاً ساعتها درگیر شبکههای اجتماعی یا بازیهای آنلایناند)، الگوی نامناسبی برای فرزندان میشوند و عملاً تعامل خانوادگی را به حاشیه میرانند.
نگرانی دیگری که در جامعه ما مطرح شده، تأثیر محتوای رسانهای بر ارزشهای خانواده است. شبکههای ماهوارهای، فیلمها و حتی اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی گاه سبک زندگی یا ارزشهایی را ترویج میکنند که با فرهنگ سنتی خانواده ایرانی در تضاد است. اگرچه این تأثیر بیشتر جنبه غیرمستقیم بر نگرشها دارد، اما به طور بالقوه میتواند بر ارتباطات خانوادگی نیز اثر گذارد. برای مثال، ترویج فردگرایی افراطی یا آزادیهای بیحد و مرز ممکن است جوانترها را نسبت به پایبندی به قواعد خانوادگی سست کند و در نتیجه تنشهایی با والدین ایجاد شود. یا شکلگیری روابط عاطفی مخفیانه در فضای مجازی میتواند اعتماد میان اعضای خانواده (خصوصاً اعتماد والدین و فرزند) را خدشهدار کند. نتایج یک پژوهش در کشور نشان داده است که استفاده افراطی از شبکههای اجتماعی میتواند با کاهش اعتماد و صمیمیت بین همسران و حتی افزایش احتمال طلاق مرتبط باشد. هرچند نمیتوان تمام علت فروپاشی یک خانواده را به شبکههای اجتماعی نسبت داد، اما واقعیت این است که وقتی افراد به جای حل مشکلات در کنار هم، وقتشان را در فضای مجازی سپری میکنند، فرصت بازسازی رابطه از دست میرود.
با وجود این چالشها، راهحل قطع کامل فناوری نیست – که نه ممکن است و نه معقول. بلکه تأکید کارشناسان بر مدیریت صحیح و آگاهانه فناوری در خانواده است. به عبارت دیگر، خانواده باید درباره حدود و نحوه استفاده از رسانهها با هم به توافق برسند. به عنوان مثال، میتوان قوانینی وضع کرد که زمان صرف شام، تلویزیون خاموش باشد و هیچکس از موبایل استفاده نکند تا فرصتی برای گفتوگوی خانوادگی باشد. یا ساعاتی در روز را به «زمان خانواده بدون فناوری» اختصاص دهند (مثلاً یک شب در هفته همه به فعالیت جمعی مثل بازی، ورزش یا گپ زدن بپردازند و تلفنهای همراه کنار گذاشته شود). همچنین والدین بهتر است به جای منع کامل فرزندان از فضای مجازی، خود در آن فضا حضور فعال و راهنما داشته باشند؛ مثلاً برخی ویدیوها یا مطالب آنلاین را با هم ببینند و دربارهاش صحبت کنند، یا در شبکههای اجتماعی همراه فرزند باشند تا بتوانند محتوای مصرفی او را غیرمستقیم زیر نظر بگیرند و در صورت نیاز گفتوگوی سازندهای پیرامون آن شکل دهند.
روی دیگر سکه، استفاده ارزنده از فناوری برای تقویت روابط است. ایجاد گروه خانوادگی در پیامرسانها برای اعضای فامیل، بهاشتراکگذاری عکسها و اخبار خوشایند خانوادگی، برگزاری تماسهای تصویری دورهای با اقوام دور، همه اینها میتواند احساس پیوند خانوادگی را حفظ کند؛ به ویژه در دنیای امروز که مهاجرت و دوری جغرافیایی رایجتر شده است. در خود محیط خانه نیز میتوان از تکنولوژی بهره مثبت برد: تماشای یک فیلم سینمایی خانوادگی و گفتگو درباره آن، انجام بازیهای ویدیویی گروهی والدین و فرزندان، یا بهرهگیری از اپلیکیشنهای آموزشی تعاملی برای کودکان در حضور والدین. مهم آن است که فناوری جایگزین ارتباط نشود، بلکه به ابزاری در خدمت ارتباط تبدیل گردد.
به طور خلاصه، رسانههای اجتماعی و فناوریهای نوین همچون آتشی هستند که میتوانند هم خانه خانواده را گرمتر کنند و هم اگر رها شوند، آن را بسوزانند. در ایران نمونههای هر دو مشاهده شده است: خانوادههایی که هوشمندانه از این ابزارها برای نزدیکی بیشتر بهره بردهاند و خانوادههایی که اسیر شکاف دیجیتال شده و دچار سردی روابط گشتهاند. آگاهیبخشی به والدین و فرزندان درباره آثار مثبت و منفی فناوری، و گفتگو درباره قوانین استفاده از آن در خانواده، میتواند تا حد زیادی از افراط و تفریطها جلوگیری کند. در قسمت بعد، با نگاهی کاربردیتر و با استفاده از اصول روابط عمومی، راهکارهایی برای بهبود ارتباطات خانوادگی ارائه خواهیم داد که در آن مدیریت فناوری نیز به عنوان بخشی از راهکارها مد نظر قرار دارد.
راهکارهای بهبود ارتباطات خانوادگی بر اساس اصول روابط عمومی
برای تقویت ارتباطات درون خانواده، میتوان از رهیافتهای علم روابط عمومی و ارتباطات بهره گرفت. هدف روابط عمومی، ایجاد تعاملات دوسویه، اعتماد متقابل و درک مشترک بین یک سازمان و ذینفعانش است. در خانواده نیز میتوان با نگرشی مشابه، میان اعضا تعامل دوسویه و تفاهمی عمیق برقرار کرد. در ادامه، چند راهکار عملی بر اساس این اصول ارائه میشود:
۱. برقراری ارتباط دوسویه و متقارن
یکی از اصول پایهای روابط عمومی مدرن، ارتباط دوسویه متقارن است؛ یعنی فرایندی که در آن گفتوگو به شکل دوطرفه انجام میشود و هر دو طرف به نظرات و خواستههای هم احترام میگذارند. در خانواده نیز، باید از ارتباط یکسویه و آمرانه فاصله گرفت و مدل گفتوگوی دوطرفه را جایگزین کرد. روابط خانوادگی هرچه دموکراتیکتر و مبتنی بر مشارکت همه اعضا در تصمیمگیریها باشد، متقارنتر و سالمتر خواهد بود. برای مثال، به جای اینکه همیشه پدر یا مادر به تنهایی تصمیمهای مهم (مثل محل تفریح آخر هفته یا شیوه خرجکردن بودجه خانواده) را بگیرند، میتوان جلسات خانوادگی ترتیب داد که در آنها همه (حتی کودکان به میزان فهمشان) نظر بدهند و در تصمیمسازی سهمی داشته باشند. این مشارکت مستقیم، باعث میشود اعضا احساس کنند صدایشان شنیده میشود و در خانواده سهمی از قدرت دارند. تحقیقات نشان داده چنین سبک مدیریتی در خانواده – که مبتنی بر احترام به رأی و نظر هر عضو است – به افزایش اعتماد به نفس فرزندان و کاهش حس سرکشی یا ستیزهجویی در آنان میانجامد. البته برقرار کردن ارتباط متقارن به معنای نادیده گرفتن نقش راهنمایی بزرگترها نیست، بلکه مقصود ایجاد فضایی است که در آن امر و نهی خشک، جای خود را به گفتوگوی منطقی بدهد. اگر والدین انتظارات یا محدودیتهایی برای فرزندان تعیین میکنند، حتماً دلیل آن را هم توضیح دهند و اجازه پرسش و اظهار نظر به فرزند بدهند. این رویکرد روابط قدرت را از حالت «بالا به پایین» صرف خارج کرده و بیشتر به تعامل برابرگونه نزدیک میکند که برای انسجام خانواده بسیار مفید است.
۲. تقویت فرهنگ احترام و اعتماد در خانواده
در روابط عمومی سازمانها گفته میشود که اعتبار و تصویر مثبت یک سازمان بزرگترین سرمایه آن است. برای خانواده نیز احترام متقابل و اعتماد سرمایههای اصلی محسوب میشوند که باید حفظ و تقویت شوند. فضای خانواده باید چنان امن و محترمانه باشد که هر عضو بتواند بدون ترس از تحقیر یا تمسخر، حرف دلش را بزند. احترام گذاشتن به شخصیت و نظرات یکدیگر سنگ بنای ارتباط سالم است. احترام در خانواده ابعاد مختلفی دارد: احترام فرزندان به والدین (که در فرهنگ ما ارزش سنتی است)، احترام والدین به فرزندان (یعنی به عقاید و حریم خصوصی آنها توجه شود)، و احترام میان همسران نسبت به هم. حفظ این احترام دو نتیجه مهم دارد: نخست ایجاد حس امنیت روانی در اعضا، که بدانند خانواده پناهگاه بیقید و شرط آنهاست. دوم، افزایش اعتماد؛ وقتی اعضا ببینند که حتی در اوج اختلاف و ناراحتی حرمتها حفظ میشود، اعتمادشان به یکدیگر ریشهدارتر خواهد شد. برای تقویت احترام، باید از به کار بردن کلمات تحقیرآمیز اکیداً خودداری کرد، حتی در شوخیهای خانوادگی. همچنین عذرخواهی کردن در مواقع اشتباه از سوی هر عضو (چه والد، چه فرزند) نشانه احترام به دیگری است و کینهها را از بین میبرد. هر چه احترام متقابل بیشتر باشد، پیوند عاطفی خانواده مستحکمتر و ارتباطات سازندهتر خواهد بود.
۳. برنامهریزی برای گفتگو و زمانهای خانوادگی
یکی از توصیههای روابط عمومی در مدیریت ارتباطات، برنامهریزی منظم برای تعامل با مخاطبان است. در خانواده نیز، شایسته است برای باهمبودن و گفتگو وقت مشخصی در نظر گرفته شود. بسیاری از خانوادهها به علت مشغله زیاد، گفتگوهایشان به امور ضروری و روزمره محدود شده و فرصتی برای صحبتهای عمیقتر یا حتی فعالیتهای مشترک نمییابند. پیشنهاد میشود برنامههای منظم خانوادگی طراحی شود؛ مثلاً هفتهای یک بار یک شب را به «شب خانواده» اختصاص دهند که در آن همه دور هم جمع شوند، شام را با آرامش صرف کنند و پس از آن به صحبت یا سرگرمی گروهی بپردازند. یا میتوان هر ماه یک گردش یا سفر کوتاه خانوادگی ترتیب داد. برنامهریزی مشترک برای این اوقات، خود تمرینی برای ارتباط است و احساس مشارکت را افزایش میدهد. وقتی همه اعضا در طرحریزی یک فعالیت نقش داشته باشند – مثلا با هم تصمیم بگیرند آخر هفته به پارک بروند یا یک فیلم را تماشا کنند – حس همکاری و همبستگی در آنها تقویت میشود. در خلال همین فعالیتهای مشترک است که گفتگوهای صمیمانه شکل میگیرد و خیلی از سوءتفاهمها فرصت clarification و حل شدن مییابند. نکته مهم آن است که برنامههای خانوادگی را جز در شرایط اضطراری کنسل نکنیم و آن را به عنوان یک اولویت بپذیریم. همچنین هنگام باهمبودن، عوامل حواسپرتی (مانند تلفن همراه) را به حداقل برسانیم تا کیفیت تعامل بالا رود. به بیان دیگر، در این زمانها هر کس کاملاً در لحظه حضور داشته باشد. این کار ممکن است در ابتدا برای اعضایی که عادت کردهاند وقتشان را انفرادی بگذرانند، دشوار باشد، ولی به تدریج لذت ناشی از دوستی و صفای بیشتر در خانواده، جایگزین عادات قبلی خواهد شد.
۴. ارتقای مهارتهای ارتباطی تمام اعضای خانواده
همانطور که یک سازمان برای روابط عمومی مؤثر به آموزش کارکنان خود در نحوه ارتباط با مشتریان و رسانهها میپردازد، در خانواده نیز باید همه اعضا با اصول گفتگو و تعامل سالم آشنا شوند. مواردی که در بخش مهارتهای ارتباطی ذکر شد (گوش دادن فعال، بازخورد سازنده، همدلی و …) نیاز به تمرین توسط تکتک اعضای خانواده دارد. والدین میتوانند با مطالعه کتابها یا شرکت در کارگاههای فرزندپروری، مهارتهای ارتباطی خود را افزایش دهند و سپس آموختهها را عملاً در ارتباط با فرزندان بهکار برند. همچنین انتقال این مهارتها به فرزندان یکی از بهترین میراثهای تربیتی است. مثلاً والدینی که خود شنوندههای خوبی هستند، با الگودهی عملی به کودک خود میآموزند که حرف دیگران را قطع نکند، صبور باشد و به احساسات دیگران توجه کند. یا وقتی پدر و مادر در اختلافات زناشویی جلوی فرزندان محترمانه و منطقی اختلافشان را حل کنند، فرزندان نیز یاد میگیرند در تعارضات آینده زندگیشان همین شیوه را در پیش بگیرند. بنابراین راهکار مهم، افزایش سواد ارتباطی خانواده است. میتوان در جمع خانواده درباره اهمیت این مهارتها صحبت کرد، مقالهای در این زمینه با هم خواند یا حتی از یک مشاور دعوت کرد در چند نشست خانوادگی درباره بهبود ارتباطات صحبت کند. سرمایهگذاری روی یادگیری چنین مهارتهایی، درست مانند یادگیری مهارتهای شغلی یا تحصیلی، برای کیفیت زندگی اعضا حیاتی است.
۵. مدیریت رسانهها و فناوری در خانواده
همانگونه که در بخش قبلی گفتم، تعیین قوانین و خطمشی برای استفاده از فناوری در خانه بخشی از راهبرد بهبود ارتباطات است. از منظر روابط عمومی، این اقدام معادل سیاستگذاری رسانهای یک سازمان در قبال کارکنان و مخاطبان است. پیشنهاد میشود خانوادهها میثاقنامه رسانهای داشته باشند؛ یعنی مجموعهای از قواعد که همه به آن پایبند باشند. به عنوان نمونه: «هنگام صرف غذا و یک ساعت قبل از خواب، تلفن همراه استفاده نمیشود»، یا «محتوای نامناسب برای سن فرزندان در فضای مجازی محدود میگردد». این توافقات بهتر است با مشارکت خود اعضا (بهویژه نوجوانان) تنظیم شود تا احساس تحمیل نکنند، بلکه خود را در تصمیمگیری دخیل بدانند. همچنین خانوادهها میتوانند از تکنولوژی به نفع خود استفاده کنند: تشکیل گروههای گفتگویی خانوادگی در واتساپ یا تلگرام برای هماهنگی برنامهها، اشتراک احساسات روزانه و حتی حلوفصل برخی سوءتفاهمهای جزئی راهگشا است؛ اما باید دقت کرد که این فضا جایگزین ارتباط رودررو نشود بلکه مکمل آن باشد.
۶. بهرهگیری از کمک متخصصان در صورت لزوم
در روابط عمومی حرفهای، گاهی سازمانها برای بهبود وجهه یا حل بحرانهای ارتباطی از مشاوران بیرونی کمک میگیرند. به طور مشابه، اگر یک خانواده علیرغم تلاشهایش همچنان با مشکلات جدی ارتباطی (مانند دعواهای مستمر، قطع ارتباط بین برخی اعضا، یا بحرانهایی مثل احتمال طلاق) روبروست، مشاوره خانواده راهکاری خردمندانه است. مراجعه به مشاور یا روانشناس خانواده نباید تابو تلقی شود. این افراد با دانش و تجربهای که دارند میتوانند الگوهای ارتباطی مخرب را شناسایی کرده و راهنماییهای عملی برای اصلاح آنها ارائه دهند. گاه حضور یک میانجی بیطرف در جلسات خانوادگی (مثلاً درمانگر در جلسات خانوادهدرمانی) باعث میشود اعضا حرفهای ناگفته را راحتتر بیان کنند و صدای یکدیگر را بهتر بشنوند. بنابراین یکی از راهکارهای نهایی، این است که خانوادهها در صورت احساس بنبست در روابطشان، از کمک متخصصان بهره بگیرند. این کار نشاندهنده ضعف یا شکست نیست، بلکه درست مانند مراجعه به پزشک برای درمان جسم، مراجعه به مشاور برای شفای روابط امری سنجیده و مسئولانه است.
در مجموع، راهکارهای فوق بر پایه چند اصل ساده بنا شدهاند: گفتوگوی بیشتر، احترام بیشتر، مشارکت بیشتر و آگاهی بیشتر. خانوادهای که این اصول را سرلوحه قرار دهد، عملاً در حال اجرای یک برنامه روابط عمومی درونی است که هدفش جلب محبت و اعتماد اعضای خانواده نسبت به یکدیگر است. نباید انتظار داشت تغییر الگوهای ارتباطی یک شبه محقق شود؛ اما با گامهای کوچک و مستمر – مثل تعیین زمانی برای گپ خانوادگی هر روز، تمرین یک مهارت ارتباطی جدید در هر هفته، یا اصلاح تدریجی عادات رسانهای – طی ماهها و سالها شاهد تحول بزرگی در صمیمیت و انسجام خانواده خواهیم بود. دستاورد این تلاشها نه تنها در فضای گرمتر و شادابتر خانواده احساس میشود، بلکه آثار آن به جامعه نیز تسری مییابد؛ چرا که خانوادههای سالم، شهروندان سالمتر و جامعهای با سرمایه اجتماعی بالاتر را پرورش میدهند.
راهکارهایی برای تقویت ارتباطات خانوادگی در فرهنگ ایرانی؛ از مهارتهای گفتگو تا مدیریت فناوری
ارتباطات خانوادگی سنگبنای سعادت فرد و جامعه است. در این مقاله دیدیم که چگونه سبکهای ارتباطی متفاوت میتوانند سرنوشت روابط خانوادگی را رقم بزنند و چه عواملی ارتباطات درون خانوادههای ایرانی را تقویت یا تضعیف میکند. با بهرهگیری از نظریههای ارتباطی دانستیم خانواده به مثابه یک سیستم ارتباطی پویا است که هرچه گفتوگو در آن آزادتر و دوسویهتر باشد، کارکردهایش (از تربیت تا حمایت عاطفی) شکوفاتر میشود. در مقابل، سلطه ارتباطات یکطرفه و نبود فضای بیان احساسات میتواند باعث بروز مشکلاتی نظیر کاهش صمیمیت، افت عزت نفس فرزندان و تعارضات نسلی شود. بررسی مهارتها نشان داد گوش دادن فعال، بازخورد سازنده و همدلی سه رکن اساسی ارتباط موثر در خانواده هستند که با تمرین آنها بسیاری از سوءتفاهمها و رنجشها قابل پیشگیری است. همچنین، تأثیر دوگانه فناوریهای نوین بر خانواده خاطرنشان شد؛ بهطوریکه مدیریت آگاهانه رسانههای اجتماعی در کنار بهرهگیری مثبت از آنها، شرط بهرهمندی از مزایایشان و دوری از آسیبهایشان است.
با توجه به مباحث مطرحشده، چند توصیه عملی برای خانوادهها و دستاندرکاران امور فرهنگی-آموزشی ارائه میشود:
- گسترش آموزش مهارتهای ارتباطی پیشنهاد میشود در مدارس و مراکز فرهنگی، کارگاهها یا دروس مختص آموزش مهارتهای زندگی و ارتباط خانوادگی برای دانشآموزان و والدین برگزار شود. آشنایی با مفاهیمی چون گوش دادن فعال و مدیریت خشم از سنین پایین، نسلی آگاهتر در برقراری ارتباط خواهد ساخت.
- ایجاد کمپینهای رسانهای درباره گفتوگوی خانوادگی رسانههای ملی و محلی میتوانند با ساخت برنامههای آموزشی، مستند و حتی سریالهای داستانی، اهمیت گفتگو و احترام متقابل در خانواده را ترویج کنند. برای مثال، نشان دادن یک خانواده موفق که مشکلاتشان را با صحبتکردن حل میکنند، میتواند الگوسازی موثری باشد.
- تعیین زمانهای بدون فناوری در منازل توصیه میشود هر خانواده بر اساس شرایط خود، زمان یا موقعیتهایی را مشخص کند که در آن تلفنهمراه و دیگر وسائل دیجیتال کنار گذاشته شوند (مثل زمان صرف غذا یا پیش از خواب) تا اعضا فرصت تعامل رو در رو داشته باشند. پایبندی به این قرار خانوادگی میتواند به یک عادت مثبت بدل شود.
- تشویق به جلسات خانوادگی منظم خانوادهها میتوانند مثلاً شبی در هفته را به جلسه خانوادگی اختصاص دهند که در آن هر کس آزادانه درباره دلخواستها، دغدغهها یا پیشنهادهایش صحبت کند و دیگران فعالانه گوش دهند. این جلسات اگر با اندکی ابتکار (مثلاً گرفتن نظرات روی کاغذ و خواندن آنها یا استفاده از تکنیکهای بازیگونه) همراه شود، برای کودکان هم جذاب خواهد بود.
- تقویت احترام بیننسلی بزرگترهای خانواده (والدین و پدربزرگ/مادربزرگ) و جوانترها هر دو باید بیاموزند که علیرغم تفاوت دیدگاه، برای حرف یکدیگر احترام قائل باشند. کمپینهای آگاهیبخش میتوانند هر دو گروه را مخاطب قرار دهند: به جوانان بیاموزند چگونه محترمانه با والدین گفتوگو کنند و به والدین یادآور شوند که دنیا تغییر کرده و شنیدن صدای نسل جدید تهدیدی برای اقتدارشان نیست بلکه پلی برای تفاهم است.
- مشاوره گرفتن را آسان و رایج کنید مراکز مشاوره خانواده و خطوط ارتباطی (مانند شماره تلفنهای مشاوره رایگان) باید در دسترس همگان باشد و خانوادهها تشویق شوند پیش از حاد شدن مشکلات ارتباطی، از این خدمات بهره گیرند. حذف برچسب منفی از مراجعه به مشاور، با اطلاعرسانی و فرهنگسازی امکانپذیر است.
در پایان، تأکید میکنم که ارتباطات خانوادگی موفق، یک شبه به دست نمیآید بلکه نیازمند صبر، ممارست و گاهی از خودگذشتگی است. هر عضو خانواده با بهبود مهارتهای ارتباطی خود و پایبندی به اصولی چون صداقت، احترام و محبت، میتواند سهم بزرگی در بهتر شدن جو خانواده داشته باشد. هنگامی که خانوادهها ارتباطات گرمتر و کارآمدتری پیدا کنند، بسیاری از آسیبهای اجتماعی در مقیاس کلان نیز کاهش خواهد یافت، زیرا جامعهای متشکل از خانوادههای همدل و گفتوگومحور، در برابر ناملایمات منسجمتر و در مسیر پیشرفت تواناتر خواهد بود. امید است با بهرهگیری از راهبردهای مطرحشده، شاهد تقویت فرهنگ گفتگو و تفاهم در خانوادههای ایرانی باشیم؛ فرهنگی که میراثدار نسلهای گذشته است و با دانش روز پیوند میخورد تا آیندهای روشنتر برای فرزندان این سرزمین رقم بزند.
ارسال پاسخ