مرزهای خانه و محل کار چطور در پیام‌رسان‌ها فرو ریخت؟

ابراهیم مولائی

ارتباط گر (رسانه روابط عمومی ایران) – ابراهیم مولائی (فعال ارتباطات و روابط عمومی)

آغاز یک روایت ساده ولی پر از نگرانی…

گاهی فکر می‌کنم اگر روزی موبایلم خاموش شود و دسترسی‌ام به واتساپ و تلگرام و بقیه‌ی پیام‌رسان‌ها قطع شود، چه حسی دارم؟
راستش را بخواهید اولش شاید حس رهایی، آزادی و خلاصی…
اما بلافاصله بعدش نگرانی از کارهای عقب‌افتاده، پیام‌های بی‌جواب، تماس‌های از دست رفته و نکند فلان همکار یا دوست پیامی فوری فرستاده باشد!

این حال و روز فقط من نیست. تقریبا همه‌ی ما که در دنیای ارتباطات کار می‌کنیم، همین را تجربه کرده‌ایم.
گوشی هوشمند ما — چه بخواهیم، چه نخواهیم — شده محل کار سیارمان. یک اداره‌ی جیبی که شبانه‌روز باز است. تعطیلی ندارد. در همه‌جا همراه ماست؛ خانه، خیابان، سفر، حتی پای سفره‌ی شام یا نیمه‌شب کنار تخت‌خواب.

ما با پیام‌های کاری بیدار می‌شویم و با پیام‌های کاری می‌خوابیم. شب‌های زیادی بوده که به خیال استراحت گوشی را کنار گذاشتم اما پیامی کاری آمد و مرا دوباره به مدار کار برگرداند؛ این تجربه فقط مختص من نیست، روایت این روزهای همه ماست.

اما سوال اساسی این است: این همراهی همیشگی، تاوانی هم داشته است؟

نقطه‌ی آغاز بحران: جابه‌جایی مرزها

زمانی مرز کار و زندگی شخصی، دیواری بود با یک درِ بسته. وقتی از اداره بیرون می‌آمدیم، واقعا از کار فاصله می‌گرفتیم.
اما امروز، کافی است یک پیام ساده در واتساپ بیاید:
«سلام، وقتتون بخیر؛ ببخشید مزاحم شدم، یه کار فوری داشتم.»

و تمام!

مرز فرو می‌ریزد. مغز دوباره وارد فاز کار می‌شود. حتی اگر جسم‌ات در خانه باشد.

اینجا همان‌جاست که خستگی‌های پنهان شکل می‌گیرد. فرسودگی‌هایی که شاید در ظاهر قابل مشاهده نباشد، اما از درون آدم را تهی می‌کند.

پیام‌رسان‌ها؛ نجات‌دهنده یا ویرانگر آرامش؟

من منکر نیستم که همین اپلیکیشن‌های پیام‌رسان در خیلی از مواقع کار ما را راحت‌تر کرده‌اند. مخصوصا در شرایط دورکاری، بحران کرونا، جلسات از راه دور، پروژه‌های غیرحضوری و هماهنگی‌های سریع.

اما مسئله این است که هر ابزار هوشمندی، اگر بی‌قاعده استفاده شود، می‌تواند به ضد خود تبدیل شود.

اینکه در ایران و خیلی از کشورها، پیام‌رسان‌های شخصی به ابزار رسمی سازمانی تبدیل شده‌اند، خودش یک بحران فرهنگی است؛ چون:

  • چارچوب ارتباطات سازمانی را بهم می‌زند؛
  • فضای غیررسمی را آلوده به مکاتبات رسمی می‌کند؛
  • طرز ساعات کاری را از بین می‌برد؛
  • و مهم‌تر از همه، به تدریج کیفیت روابط انسانی را کاهش می‌دهد.

ما دیگر حوصله نداریم یکدیگر را حضوری ببینیم. همه‌چیز شده پیام و ویس و ایموجی.

مسئله فقط ابزار نیست؛ مسئله فرهنگ است

اینجا دقیقا جایی است که به‌عنوان یک فعال حوزه ارتباطات و روابط‌عمومی احساس مسئولیت می‌کنم.

مشکل ما داشتن پیام‌رسان نیست؛ مشکل، نداشتن فرهنگ درست استفاده از آن است.

درست مثل این می‌ماند که بهترین خودرو را داشته باشی، اما قانون رانندگی بلد نباشی!

روابط‌عمومی‌ها، مدیران ارتباطات، مدیران منابع انسانی و حتی خود کارکنان باید در بازتعریف فرهنگ ارتباطی در سازمان پیش‌قدم شوند.

چه باید کرد؟

پیشنهاد من به‌عنوان کسی که سال‌ها در این فضا کار کرده‌ام، چند راهکار ساده ولی حیاتی است:

۱.اعتمادسازی در مدیریت ارتباطات

اگر کارکنان بدانند کارفرما به مرزهای شخصی‌شان احترام می‌گذارد، وفاداری‌شان ده‌ها برابر می‌شود.

۲. رعایت مرزهای زمانی

ساعات غیرکاری باید خط قرمز باشد. ارسال پیام خارج از ساعت کاری فقط برای بحران واقعی.

۳. آموزش فرهنگ ارتباط سالم

باید یاد بگیریم پیام فوری، واقعا فوری باشد. باید درک کنیم زندگی شخصی آدم‌ها محترم است.

۴. استفاده از ابزارهای حرفه‌ای داخلی

پلتفرم‌های مخصوص ارتباطات کاری مثل Slack یا Microsoft Teams باید جایگزین پیام‌رسان‌های شخصی شوند؛ میزیتو هم پلتفرم ایرانی آنلاین مدیریت تیم، کنترل پروژه‌ها، پیگیری وظایف و پیشرفت کسب‌وکار است که می تواند کمک حال باشد.

واقعیت این است که مسئولیت بخشی از این ماجرا با ما مدیران ارتباطات و روابط‌عمومی‌هاست. ما باید فرهنگ ارتباط را در سازمان‌ها بازتعریف کنیم. ما باید برای این بی‌مرزی، سیاست بگذاریم و مراقب سلامت ارتباطی کارکنان باشیم.

فرهنگ سازمانی باید یاد بگیرد که:

  • ساعات غیرکاری، مقدس است.
  • پیام فوری، همیشه فوری نیست.
  • هر پیام، ارزش مزاحمت در ساعات شخصی را ندارد.

اگر این را یاد نگیریم، دیر یا زود خستگی و بی‌انگیزگی، بزرگ‌ترین چالش نیروی انسانی سازمان‌ها خواهد شد.

آینده‌ای که نگرانش هستم…

ما هر روز داریم بیشتر در دنیای هوشمند و دیجیتال غرق می‌شویم. هوش مصنوعی، ربات‌های چت، سامانه‌های خودکار ارتباطی و کلی ابزار نوین دیگر در راه است.

اما تهِ دلم نگرانم… نگران از دست رفتن یک چیز بزرگ و حیاتی به نام «رابطه انسانی واقعی».

ما باید قبل از اینکه دیر شود، مرزهای کار و زندگی را بازسازی کنیم. گوشی‌هایمان را گاهی خاموش کنیم. به خودمان یادآوری کنیم که پشت هر شماره، پشت هر پیام، یک انسان نشسته است؛ با نیاز به آرامش، سکوت، زندگی.

این یادداشت را نه صرفا برای مخاطب ارتباط‌گر، که برای خودم هم نوشتم. برای همه‌ی ما که در مسیر حرفه‌ای روابط‌عمومی و ارتباطات، هر روز با فناوری بیشتر عجین می‌شویم و شاید گاهی فراموش می‌کنیم که اصلِ کار ما «انسان» است، نه «ابزار».

امیدوارم روزی برسد که دوباره دفتر کارمان جایی باشد با ساعت ورود و خروج مشخص؛ با مرزهای سالم؛ با سکوت‌های دلنشین؛ و با رابطه‌های انسانی گرم و واقعی.

هوشمندی، به‌معنای همیشه آنلاین بودن نیست؛ هوشمندی واقعی یعنی بلد باشیم کِی باید خاموش کنیم، دور شویم و نفسی تازه کنیم و گوشی هوشمند، دوباره همان شود که باید باشد: ابزاری در دست ما؛ نه زنجیری به دست و پای ما.